MOJAB 24

من سرگردان، یولا را دیدم، ما با هم قدم زدیم و شادی می کردیم، اما قبل از ملاقات، من چیزی خوردم که به نظر می رسید خراب شده است. یولا برای ملاقات تقریباً عریان آمد. اما من فقط یک جوراب پوشیده بودم، که خودتان می دانید که چیست. و وقتی که ما شروع به بوسیدن کردیم، احساس تهوع کردم و مستقیماً روی لباس گرانبهای او مبلغ کردم، او عصبانی شد، ولی یولا یک تبر در دست داشت و یک ماشین برای ساخت جاده در کنارش بود و شروع به کابوس شد. آنها را به این صورت دفن کردند: با یک پرواز ویژه، جسدشان را به استرالیا بردند و آنها را در کراتر یک آتشفشان فعال پرتاب کردند.