سؤالك:
امروز دومین روز از پیادهروی من در اطراف کوه آناپورناست. من خستهام و پاهایم (لرزه میکنند)؛ من فقط امیدوارم که بتوانم پیادهروی را تکمیل کنم. پاهایم (درد میکشند) و انگشتان پاهایم (خون میریزند)، اما من (هنوز هم میخواهم) ادامه دهم.
2. Right now, I (sit) _ on a rock, (try) _ to catch my breath and (enjoy) _ the beautiful view. I (wish) _ I (have) _ a better camera to capture this moment.
همین الان، من (روی یک سنگ نشستهام)، (در حال تلاش برای) نفس کشیدن و (لذت بردن از) منظره زیبا هستم. من (آرزو میکنم) که دوربین بهتری داشته باشم تا این لحظه را ثبت کنم.
3. As I (look) _ around, I (see) _ snow-capped mountains, green valleys, and colorful prayer flags fluttering in the wind. It (be) _ truly breathtaking. I (feel) _ so small and insignificant compared to the vastness of nature.
وقتی من (دور و برم را نگاه میکنم)، من (کوههای پوشیده از برف، درههای سبز و پرچمهای متنوع دعا را که در باد میپرند) میبینم. این (واقعاً مبهوت کننده است). من (احساس میکنم) خیلی کوچک و بیاهمیت هستم در مقایسه با وسعت طبیعت.
4. I (plan) _ to reach the village of Manang by tonight. I (hope) _ to find a warm bed and a hot meal there. I (dream) _ of a long, hot shower and a good night's sleep.
من (برنامه ریزی میکنم) که تا امشب به روستای ماننگ برسم. من (امیدوارم) که بتوانم یک تخت خواب گرم و یک وعده غذای گرم پیدا کنم. من (رویای) یک حمام طولانی و گرم و یک شب خواب خوب دارم.
إجابة الشبكة العصبية:
- Despite the challenges and the physical exhaustion, I (feel) _ grateful for this experience. The sense of accomplishment and the stunning views make it all worth it. I (know) _ that I will look back on this journey with fond memories.
با وجود چالشها و خستگی فیزیکی، من (احساس) قدردانی برای این تجربه دارم. احساس انجام شده و منظرههای خیرهکننده همه چیز را ارزشمند میکنند. من (میدانم) که در آینده به این سفر با خاطرات خوبی نگاه خواهم کرد.