MOJAB 24

در اینجا باید به مقاومت مشتری توجه کنیم. او به تلاش های من برای وارد کردن او به بیمارستان مقاومت کرد. اما این نگرش بیش از حد بزرگنمایی شده بود و پس از چند ماه همه چیز برای شروع جلسات آماده شده بود. سالی با یک مشاور کار کرد و مادرش با مشاور دیگری. در ادامه، گزارش مشاور از بخش اول اولین گفتگوی درمانی را ارائه می دهیم. پس از اینکه ما در نشست خود قرار گرفتیم، من گفتم: "به نظر می رسد که امروز هوا بسیار یخ زده بود وقتی شما به اینجا می آمدید. مطمئناً جاده بسیار لغزنده بود؟" هیچ پاسخی نداد.

من ادامه دادم: "من می دانم که این برای شما یک تجربه جدید است و ممکن است احساس ناخوشایندی داشته باشید. اما من اینجا هستم تا به شما کمک کنم و از شما حمایت کنم. آیا می خواهید کمی در مورد خودتان بگویید؟"

او به آرامی شروع به صحبت کرد و تدریجاً باز شد. او در مورد استرس هایی که در زندگی خود تجربه کرده بود صحبت کرد و چگونه این استرس ها بر روی روابط او تأثیر گذاشته بودند. من به او گوش دادم و سعی کردم او را درک کنم.

پس از این نشست، او احساس کرد که بیشتر مطمئن شده است و به تدریج اعتماد به خودش را پیدا کرد. این یک شروع خوب بود و من مطمئن بودم که با کمک و هدایت من، او می تواند به تغییرات مثبتی در زندگی خود دست یابد.