MOJAB 24

یک داستان درباره یک کلاغ بنویس که عمرش ۱۰۰ سال است

روزی یک کلاغ بنویس به نام کوروش در جنگلی زیبا زندگی می‌کرد. او از همه موجودات دیگر هوشمندتر و باهوش‌تر بود. کوروش از بچگی به دنبال دانش و آگاهی بود و همیشه سعی می‌کرد تا از تجربیات خود و دیگران استفاده کند.

کوروش با پروازهای طولانی و سریعش به دور از جنگل‌ها و کوهستان‌ها سفر می‌کرد و از دیدن مناظر زیبا و آشنایی با مردم و حیوانات مختلف لذت می‌برد. او همیشه به دنبال یادگیری و پیشرفت بود و هر روز به دنبال چیزهای جدید می‌گشت.

با گذر زمان، کوروش به یکی از پیرترین کلاغ‌ها در جنگل تبدیل شد. اما با این حال، هنوز هم از هوش و تجربه‌های خود استفاده می‌کرد و به دیگران کمک می‌کرد. او به دیگر کلاغ‌ها و حیوانات جوان در جنگل درس‌هایی می‌داد و آن‌ها را راهنمایی می‌کرد.

کوروش تا سن صد سالگی همچنان پرانرژی و پرتلاش بود و همیشه به دنبال یادگیری و پیشرفت بود. او به عنوان یک نمونه الهام‌بخش برای دیگران شناخته می‌شد و همه از حکمت و دانش او بهره می‌بردند.

در پایان، کوروش به عنوان یک کلاغ بنویس با تجربه و دانشمند به یادگار جاودانه ماند و همیشه به عنوان یک الگوی برتر برای دیگران در جنگل محترم شد.